که تو خوابگاه هیچ دوستی ندارم با یه عده گوشت تلخ هماتاقیام که مدام سه نفرشون بهم میگن خوشگل و یه جوری رفتار میکنن که من انگار زشتم بهترین دوستم که خیلی دوسش داشتم ترم یک مهمونی گرفت یه بار عاشق یکی شدم تو عمرم که زن گرفت چه قدر من غریبم حالم خوب نیست اصلا