خواهر شوهرم پرش کرده بود یا خودش از حرصصصصص اینکه نرفتم دیدن خواهر شوهرم اینجوری کرد،،،
این ماه مادر شوهرمو دو بار دعوت کردم و بردم بیرون تفریح و گردش
حالا امروز رفتیم خونشون اونجا شنیدم خواهر شوهرم چشمشو عمل کرده
منم بنا ب دلایلی ک قبلا هم اینجا گفتم اصلا نپرسیدم از مادرشوهرم حال خواهر شوهرم و(تقریباً یک ماه پیش برای بچم تولد گرفتم خواهر شوهرم موقع برش کیک گفت ضرف گدایی و بیارین کادوها رو بزاریم)
مادر شوهرم تو حرفاش هی میگفت سیاه
امروز دوست سیاه پسرم اومده بود اینجا
فلان خانم سیاه تو سریال دیشب اینجوری گفت
فلانی سیاهه
بار اول و دوم گفتم احتمالا عمدی نمیگه ولی دیگه بار سوم شک کردم داره من تیکه میندازه (پوست دست و صورتم سیاه)
خواهرم میگه واقعا شاید بی منظور گفته
آخه مگه میشه؟اصلا تو ک میدونی من سیاهم چرا جلو من اینجوری میگی حتی بی منظور
بنظرتون نباید مواظب حرف زدنمون باشیم و اگه کسی عیبی داره جلوش هیچ جوره نگیم؟؟؟
حالا خودم هر چی فکر کردم دلیلی برای این تیک انداخته نش ندیدم جز عمل خواهر شوهرم
و از لجش اصلا حتی زنگم نمیزنم احوالپرسی شو کنم
نظرتون چیه