آخه دعوای شما خیلی قابل درکه 😔
وقتی با یه نفر خاطره و رابطهی بدی داری و اون قبلاً احترام نذاشته (مثل نیومدن به عروسیتون)، خیلی طبیعیه که دلت نخواد بری عروسی اون طرف. بهخصوص اگه هنوز کدورتها برطرف نشده باشه.
اما حالا این وسط چند تا نکته مهم هست 👇
🧠 ۱. احساس تو کاملاً قابل احترامه
اینکه ناراحتی و نمیخوای بری، نشونه لجبازی نیست — نشونه اینه که احساست نادیده گرفته شده. شوهرت اگه واقعاً به آرامش و احساس تو اهمیت بده، باید حرفت رو درک کنه، نه اینکه به زور بخواد ببردت.
🧍 ۲. اون هم ممکنه از زاویهی خودش فکر کنه
برای شوهرت احتمالاً مهمه که «آبروداری» کنه یا در جمع فامیل بد جلوه نکنه. خیلی از مردها توی این موقعیت بیشتر نگران نگاه فامیل هستن تا حس واقعی شریکشون. این لزوماً از بیعلاقگی نیست — از تفاوت دیدگاهه.
💬 ۳. بهتره قبل از اینکه به «بزنم مریضی» برسی، یه گفتوگوی آروم و صادقانه باهاش داشته باشی
مثلاً بگو:
> «من از اون آدم دل خوشی ندارم و احساس خوبی نسبت به اون مجلس ندارم. نمیخوام اون شب مجبور شم خودمو به زور شاد نشون بدم. اگه واقعاً میخوای بیام، باید حداقل احترام بذاری، شرایطمو در نظر بگیری و لباس مناسب برام تهیه کنی. وگرنه مجبورم نیام.»
🔸 اینجوری هم احساس تو منتقل میشه، هم نشون میدی موضوع لجبازی نیست، مسئلهی احترامه.
👗 ۴. قضیه لباس
اگه اون اصرار داره که حتماً بری، پس طبیعیه که باید شرایطت رو هم فراهم کنه. اینکه بگه «باید بیای ولی لباس هم نمیخرم» در واقع یه جور تحمیل یکطرفه است. این منصفانه نیست.
---
اگه بازم دیدی حرف منطقی فایده نداره و فقط میخواد زور بگه، اون موقع تصمیم با خودته که:
یا قاطعانه بگی نمیام و پای حرفت وایستی.
یا اگه فقط نمیخوای درگیری شدید پیش بیاد، با شرایط خودت (لباس ساده، حضور محدود) بری و سرت به کار خودت باشه.
❌ دروغ گفتن درباره مریضی آخرین گزینهست، چون اگه بعداً لو بره یا شک کنه، اعتماد بینتون آسیب میبینه.
میخوای برات یه جمله آماده کنم که بتونی با آرامش به شوهرت بگی و قاطع هم باشی؟ ✨