میگم بذار دو سه روز که تو نیستی من و بچه ام بریم خونه مادرم
خودمم حامله ام حال و حوصله ندارم
میگه برو ولی بچرو نبر
بچه اولم برادر زادشه یعنی ازدواج دوممه با برادر شوهرم ازدواج کردم
با خانواده ام مشکل داره میگه خودت میتونی بری بمونی ولی بچرو حق نداری ببری
میدونه من بدون بچه نمیرم وگرنه اگه بدونه بدون بچه میرم اجازه نمیداد که برم
سریال شهر دور نیست خواهر زندگیت
احیانا 😂😔
وای چقدر زورم میگیره بابت اینهمه ناعدالتی برای زنا
جالبه یه عده میان حمایتم میکنن ودلیلم میارن
زن تو جامعه ما واقعا حقیره
شوهر نفهم داشتن خیلی درد بزرگیه
خب دوساعت برووبیا بدون بچه اشکالش چیه
تو ببین من یه چند شب پیش خونه خالم دعوت بودم به هزار التماس رفتم گفت بچرو حق نداری ببری قبل ساعت ۱۰ برگرد و فلان
اون شبم من رفتم برگشتم خونه دیدم بچم نیست شوهرمم نیست
از مادرشوهرم میپرسم میگه رفتن بیرون جواب گوشیو نمیده
تو تصور کن تا ساعت ۱۲,۱ شب جواب تلفن مارو نمیداد
پیامش میدادم التماس میکردم
ببین چی به من گذشت با بچرو آورد مادرشوهرم گف کجا بودین گفت زمین چمن ، همین
در جواب کل نگرانی های من فقط همینو گفت
بعدم بچه خواب بود بغلش کرده بود بدون اینکه محلم بده با بچه رفت تو اتاق درو هم بست دوتایی باهم خوابیدن منم تو هال بغل بخاری با هزار تا استرس و حال بد خوابیدم
عزیزم وقتی دلت اشوب شد قران بخون ذکر بگووایت الکرسی بخون،ولی زنگ نزن، وقتی اومد ازش تشکرهم بکن که بچتوبرده بگردونه،شوهرمن که بابای بچمه اصلا بازی نمیکنه بابچم،بچم حسرت شده براش،اونوقت تو ازین بابت دلشوره میگیری؟جای اون مردبودم همچین پشت دست بود که میومدااااا😡☺ البته ببخشید من عصبی طورم زود عصبانی میشم
حس میکنم خیلی به بچه وابسته هست
عزیزم ببخشید که اینو میپرسم
ازدواج با برادر شوهر رسمتونه یعنی میخوام بدونم بالاجبار باهاش ازدواج کردی؟
