ی آشنایی بود که خانواده اون پسر و مادر من در جریان بود ۲ سالم باهاش بودم
بدترین ظربه هارو ازش خوردم خلاصه هرچی بود تموم شد اوایل میگفتم با هیچ پسری نمیرم ت رابطه که کاش نمیرفتم 🥲
بعد اون تو فکر میکردم باید با ادم بعدی زندگیم باید صادق باشم و اون موضوع رو بهش بگم!
خلاصه من با نبود اون ادم کنار اومده بودم افسردگیم خوب شده بود تقریبا میشه گفت حالم خوب شده بود
ی پسری خیلی پیگیر من بود
اوایلش همش میگفتم ن این ادم تایپ منم نیست
من دیگ نمیخوام ظربه بخورم پس نمیرم ت رابطه
حدود ی سال تمام دنبالم بود
کم کم ت دلم گفتم شاید همه پسرا مثل هم نباشن
بزار دوباره به خودم فر صت بدم
هستید ادامهشو بگم؟