زخم زبون نزنید خواهشا
چند روز پیش رفتم برای کار تلفی با منشیش هماهنگ کرده بودم رسیدم خلاصه رفتم تو دیدم هیچ کس نیست گفت بشینید.
خیلی ترسیده بودم ولی نزاشتم متوجه بشه مصاحبه کردم یه دفعه مثل دیونه ها وسط مصاحبه بلند شد بازومو گرفت نزدیکم شدو گفت ببین خوشگله اینجا قوانین خاص خودشو داره.
بچه ها نمیدونیم چقدر چندشم شده بود و ضربان قلبم چه جوری میزد قبلش در رو قفل کرده بود به صورت خیلی حرفه ای و بی صدا اصلا متوجه نشده بودم.
اومد ل… ب و..س کنه هولش دادم محکم و بعدش گفتم در رو باز کن میخوام برم اولش عصبانی شد میخواست بزنمت چون چشماش ترسناک شده بود جیغ جیغ کردم بعدش گفت گمشووو بیرون از اینجا دختره مادر…فلان انقدر گریه کردم که حد نداره نمیدونید چه جوری پله هارو میدویدم
خواستم بگم خواهش میکنم با یک نفر برید واسه کار عیب نداره بزارید مسخرتون کنند.