من یک ماه شده
شب اول گریه کردم زار زدم ب خدا التماس کردم
فرداش ۶ صبج بیدار شدم وررش کردن رفصیدم
اصلا باور نکردم کات کردم
اصلا دیگ عزاداری نکردم
همش میگفتم برمیگرده ما محاله جداشیم
ب هیچکسم نگفتم چیزی
الان تازه فهمیدم چ بلایی سرم اومده و یه لحظه نمیتونم از فکرش بیام بیرون
همش دنبال راهیم ک برگرده
نیدونم چیکار کنم ولی هرکاری ازم بربیاد میکنم
فعلا تو فکر اینم دعا بگیرم