یازدهمم دیروز میرفتیم خونه پسرعموم بابام واس بچشون هودی و کلی خوراکی خرید بعد یکی دو کیلو هم موز خرید من یعنی فشاری شدم از کارای بابام
حالا امروز صبح من خواستم برم مدرسه معمولا ۶۰ هزارتومن میدن واس خرجی مدرسه بابام ۵۰ تومن داد گفتم بابا ۸ ۹ ساعت اونجام لاقل ۶۰ تومن بده گفت نه ۱۰ تومنی ندارم گفتم خو ۱۰۰ تومن بده ۶۰ تومن خرج میکنم گفت نمیشه منم گفتم پس منم پول نمیخوام اونم گفت باشه بعد یکم رنگم پریده بود مدرسه اینا رفیقم گفت حالت خوبه گفتم صبحونه نتونستم بخورم فلان گفت به زور بیا این نون و پنیر منو بخور:/زیاد هم صمیمی نیستیما منم تشکر کردم و آخرش قبول کردم الان هم یه حس بیچارگی دارم هم اینکه چجوری لطف دوستمو جبران کنم