بچه ها امروز سر کار بودم. یه خانم مسنی اومد که نسبت به یه مبلغی اعتراض داشت.
سر تعریف باز کرد گفت که دو تا بچه فلج دارم و یکیش فوت کرده. می دونی چجوری فوت کرده؟ شب بود بهم گفت ننه من گشنه هستم. رفتم توی خیابون براش تخم مرغ بگیرم. مغازه دارا بهم میگن چرا چنتا نمی خری بزاری توی یخچال که نخواد هر وقت بیای بخری. نمی تونم بهشون بگم که پول ندارم نمی تونم چندین تا تخم مرغ بگیرم بزارم توی یخچال. رفتم مغازه ها بسته بودن گیرم نیومد. در رو باز کردم گفت ننه تخم مرغ خریدی گفتم نه ننه نتونستم بخرم.