داداشم افسرده اس تنهاس و خب جو خونمونو جوریه ک منو خواهرم برا فرار ازدواج کردیم رفتیم راحت شدبم
بابام از بچگی انقدر زجرمون داد هممون الان نه اعتماد به نفسی داریم نه اعصاب و روان سالم الانم ک بزرگ شده ۲۴ سالشه ولی همش میکوبتش ک بی عرضه ای اره داداشم با همسناش فرق داره از پس خودش بر نمیاد از خودش دفاع نمیکنه تو هیچ زمینه ای همش ساکته رفیق و دوستی نداره خرف نمیزنه ارتباط نمیگیره مظلومه سادس منتها همه دلیلش بابام بوده
میدونم خودشم باید بلند شه یه کاری کنه ولی هیچ کاری نمیکنه
دلم میخواست مثل جونای دیگ توانایی ارتباط گرفتن با اپما و حرف زدن داشت از پس خودش بر میومد تو این جامعه میتونست گلیمشو از اب بکشه دفاع کنه
همش سرش کلاه میزارن ☹️نمیشه همه جا دنبالش بدوییم مراقب باشیم که
همشم بد تر میشه افسرد تر میشه ن دکتر میره ن روانشناس
چکار میتونم کنم