مادر منم همین مدلی هست
دیگه خسته م واقعا
خودش هیییچکاری برای ما انجام نمیده
پنجاه و خورده ای هم سنش هست پیر نیست
انقد نسبت به ما بی تفاوت هست که وقتی من تاریخ سزارینم رو مشخص کردم رفت مسافرت چندین روز بعد زایمانم برگشت
کسی نبود کنارم
پرستار خصوصی گرفتم بمونه پیشم بیمارستان
یک ساعت هم یاد ندارم بچه رو نگه داره تا من به کاری برسم
همش میگه نمیتونم
همیشه مسافرت و اینور اونور میره
هیییییچ وقت دعوتم نمیکنه
جلوی همسرم واقعا دیگه خجالت میکشم
چنتا هم خونه داره که میده اجاره و همیشه دستش پولی هست
اما نه عیدی میده به بچه هام
نه حتی نوزاد داد
اما در عوض
همییییشه زنگ میزنه از همسرم پول میگیره
گاهی چند سال طول میکشه تا برگردونه
ما مستاجر هستیم یعنی
اما اصلا رعایت نمیکنه
هر جا بخواد بره زنگ میزنه همسرم بیا ببرم
خب هر کی زندگی خودش رو داره
بیکار که نیست تا زنگ زد بره
هر وقت میگه جور نمیشه کلی غر میزنه و قهر میکنه
چند شب پیش بعد کلی کار و خستگی رفتیم بچه ها رو ببریم پارک
میدونه هم مشغله داریم و کمتر وقت اینکارا رو داریم
زنگ زده میگه کجایید؟
میگم تازه داریم بچه ها رو میبریم بیرون
میگه من اذیتم بگو شوهرت بیاد ببردم درمانگاه
برگشتیم خونه بچه ها رو آوردم
همسرم رفت بردش
گفت هیچیش هم نبوده
انقد اذیت شدم شب گریه کردم تنهایی
آدم انجام نده براش هم عذاب وجدان میگیره
یا مثلاً به خاطر بدحسابی
دیگه همسرم پول قرض نمیده و بهانه میاره
من خجالت میکشم از اینکه مادرم رعایت نمیکنه
از دست همسرم هم دلخور میشم که نداده(هرچندحق داره)
نزدیک سی میلیون چندین ماهه گرفته هنوز پس نداده
الان دوباره زنگ زده حدود بیست میلیون میخواست