وقتی خیانت شوهرمو فهمیدم
متوجه شدم که اون احساس امنیت و اعتماد و دوست داشتن بین زن و شوهر بزرگترین نعمت تو زندگی زناشوییه
که من دیگه ندارمش
همش فکر میکنم وقتی داشت باهاش قرار میزاشت من کجای ذهنش بودم
اصلا به من فکر میکرد؟
احساسات مختلفی رو دارم تجربه میکنم
خشم.ناامیدی.افسردگی.احساس حقارت و...
حق داری
حالم خیلی بده
از اینکه همچین آدمی پدر بچه هامه احساس شرم میکنم
حق داری عزیزم
خیانت بخشش بدون هیچی برنداشته
تلخ بود تاپیکت
چطوری فهمیدی
منم تجربه کردم میدونم چی میگی
چطورفهمیدی
دوتا بچه مدرسه ای دبستانی
دست و پای منو بستن
فقط به فکر روان این دوتا طفل معصوم بی گناهم
برم خونه پدرم اینا آواره میشن
به نظرم بهش نگو شوهر
واقعا واقعا امیدوارم هرچه زودتر حال دلت بهتر بشه
من و شوهرم بخاطر زورگوییش و رفتار بدش جلوی خانواده اش با من ۱۵ روز قهر بودیم در حد ضرورت حرف میزدیم
و من توی تمام این ۱۳ سال زندگی اولین بار بود که نمیخواستم کوتاه بیام چون خط قرمز من بی احترامی جلوی خانواده اشه
بعد از ۱۵ روز اومد سمتم نه اینکه بگه ببخشید فقط برای رابطه
دو روز بعدش میخواست بره حمام گوشیش کنار من بود
برگشت برش داشت گذاشت روی اپن
و من یه لحظه شک کردم چون تو حالت عادی هیچوقت اینکارو نمیکنه
تو حمام بود رفتم توی پیامکاش و سطل آشغالو باز کردم
که ای کاش سطل آشغالشو پاک کرده بود و من هیچ وقت اون پیاما رو نخونده بودم
شما عزیزم الان زخمی هستی
مشکل خیانت شوهرت ضعف شخصیتی ایشونه
و ربطی به شما نداره
که احساس حقارت کنی
خشم و افسردگی به خاطر نامردی و بی معرفتی ش طبیعیه
اما شما بابت هیچ چیز دیگه ایی خودت و اذیت نکن
