واقعا هم انگار من عضو خانوادم نیستم از هرنظر خیلی با همشون فرق دارم عیچکدومشونم حوصلمو ندارن یک ذرع ناراحت میشم دلم میگیره میام یکم حرف بزنم مامانم دادوبیدادمیکنه کشتی منو الان زنک میزنم داییت عموت درصورتی که خواهر برادرای دیگم یه عالمه مشکلات داشتن همه رو باصبوری مامات بابام تحمل میکردن ..چن بارم مامان بابام بهم گفتن ما اصلا تورو نمیخواستیم زعفروت میخوردم سقط بشی یا مثلا داداشم کتکم زد سراینکه گفت هرجا میری باخانومم برو گفتم نه بعد به خاطر کتکاش گریع میکردم میگفت میبرمت تیمارستان..چی کارکنم واقعا ؟ ۲۹سالمه و شاغل ..ازدواجم بااین شرایط اصلا نمیخوام ..