من دیگه آدم نشدم فک میکنم یه جایی ام که هر اتفاقی نیافته اصلا نمیدونم خوبه بده نه خوشحال میشم نه ناراحت وقتی باید خوشحال بشم الکی ادای خوشحال درمیارم یا وقتی باید ناراحت بشم همینطور
واقعا دلم مرد و رفت
اونوک فراموش کردم خودشم زنوبچه داره درس نیس اسمشوبگم ولی اسم شوهرمومیگم‌چون کاش از همون وقتابیشتربهش توجه میکردم بود،ولی تلاش میکردم نبینمش اسمش حامد
یادمه چند سال اول خیلی گریه کردم ولی اون من پس میزد بعدها زنگ میزد ولی از بس دلم شکسته بود نوعی شب کن سفت کن درمی‌آورد دیگه جوابش ندادم گفتم این الان من عذاب میدهی برم باهاش تو زندگی چیکار میکنه...
حالا کمی از خاطرات استیون بگو چطور باهاش آشنا شدی
میدونم خیلی سخته هم خودت تو عذابی هم دلت برای اون بدبخت میسوزه. من ازدواج نکردم ولی سریع بعد از اون چون حالم بد شد با یه مرد مهربون و عاشق وارد رابطه شدم ولی دوستش نداشتم همیشه عذاب وجدان داشتم آخرم نتونستم خودمو به زور عاشقش کنم ول کردم
من اونموقع ۱۶ سالم بود و سرم تو هوا فقط به فکر بگو بخند و اینا بودم ولی با اون یهو عوض شدم. تو سوشال مدیا آشنا شدیم بعدش هم همو ۱ بار دیدیم. اولش خواستم اونم ندید بگیرم ولی نزاشت انقدر بهم عشق و محبت داد که خودم نفهمیدم کی عاشق شدم
ولی بعدش تا ۲۰ سالگیم فقط عذاب بود بودن باهاش. از لحاظ احساسی زجرم میداد ولی از زندگیمم کامل نمی‌رفت. این شد که دیگه آخر برای همیشه رهاش کردم
مال ما تو دانشگاه بود
البته خ زیبا بود شاید به نظر من اینطور بود قد بلند چشمای سبز یعنی دخترای دانشگاه تو کفش بودن
بهش میگفتم تزاری کسی بدونه ما باهمین دام نمی‌خواست کسی بدونه هزاره باهم باشیم ولی خب اونجوری نشد که میخواستم
هنوز بعضی نصفه شبا بلند میشم گریه ام میگیره
بعضی وقتا خ کم چند ساعت خوابش میبینم
کاش اینطوری نشه آدم زندگی ش
نمیبخشمش
دقیق نمیدونم الان داره چکار میکنه چون جواب زنگا و پیاماشو اصلا ندادم ولی آخرین باری که دیدمش با یه دختر ایرانی کپی خودم همه چیش مثل من سن و ملیت و قیافه و مدل پستا و... دوست شده بود. هر چند که اصلا برام اهمیتی نداره
فقط ۱ بار تو این همه سال اومد ایران. خودش یکسره تو گردشه بین کشورا چون موسیقی دوست داره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
5 ثانیه پیش
5 ثانیه پیش
5 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
