سلام من ۲۰ سالمه شوهرم ۲۵ سالشه ۴ سالشه ازدواج کردیم من واقعا پاک بودم جوری که واژینیسموس داشتم انقدر از پسر و مرد جماعت میترسیدم دو سال طول کشید تا تونستیم اولین رابطه مون برقرار کنیم
حدودا چن ماه پیش دیدم شوهرم بعضی وقتا تلگرام انلاین میشه چون هرچی براش میفرستادم سین نمیکرد و جواب نمیداد میگفت من اهل این چیزا نیستم و فقط کلش بازی میکرد
بعد بهش یکم شک کردم رفتم تو تلگرامش دیدم با ی مشتری مغازش که خانومه مطلقه هست و ی سری چت ها هم از قبل پاک شده بود داشت
رفتم داخلش دیدم شوهرم بهش گفته پریسا جان😔 بعدم گفته مواظب خودت باش از قبلش هم یکم چت کرده بودن که دقیق یادم نیست امااون خانوم به شوهرم گفته بود دیوث و شوهرم گفت چقدر بی ادبی پریسا جان
خیلی باهم دعوا کردیم خیلی حتی به پدرشوهرم که با شوهرم مغازه دارن گفتم گفتش این مدلش همینجوریه با همه شوخی میکنه گفتم هر غلطی میکنه حق نداره با شوهر من مرد متاهل چت کنه و شوخی کنه خلاصه چند ماهه هرچند وقت یکبار دعوا داریم حتی بهم گفت طلاقت میدم خسته شدم ازت من ی دختر پاک بودم انقدر این چنروز گریه کردم چشمام نمیبینه چرا منی که انقدر صاف و ساده ام بخاطر ی حروم// زاده باید انقدر گریه کنم و حرص بخورم
امروز برای شوهرم چنتا چیزی فرستادم تو واتساپ با اینکه اینترنتش روشن شد سین نکرد منم بهش گیر دادم اونم برام اینارو نوشت: