انقدر رفتم اونجا و پر گربه هست همشون میشناسن یه گله گربه دورم جمع میشن
یه گربه سیاهی هست اونا همشون رفتن نزدیک یه ساعته نمیزاره برم همش میاد جلوم دنبالم میاد خودشو میزنه بهم صدا میده
از مامانمم مثل سگ میترسم
میخوام بزارم زیر بغلم ببرمش خونه چیکار کنم
دلم نمیاد بزارمش برم نشسته روی پام کمککک