نامزدم صبح تا شب سرکاره
کارشم سنگینه ولی حقوقش کمه
شبا که میرسع بیهوش میشع از خواب یا هم مهمون دارن یا هم میره پیش دوستاش
من واقعا سرد شدم
دیر به دیر همو میبینیم روزی یه بار حرف میزنیم
من ناراحتی کردم امشب که چرا برا من وقت نمیزاری و بحثمون شد گفت پسر کاری میخوای همینه منم گفتم پسر کاری باید پول داشته باشه گفت اینجا ایرانه ندارم اقا چیکار کنم ندارم بحث کردیم و گوشی قطع کردیم
دوباره زنگ زد چند بار روح باباشو قسم داد گفت به روح بابام قسم به جون مامانم به جون خودت که میخام دنیا نباشه دارم صبح تا شب کار میکنم و همش تو فکزمه چجوری این دخترو خوشبخت کنم خدایا کمکم کن بتونم خوشحالش کنم خوشبختش کنم
ولی چیکار کنم پول ندارم دارم تلاش میکنم
منم چیزی نگفتم گفتم باشه ولی دارم گریه میکنم
حالم بده