تجربه دارید؟
من آدم خودخواهی نیستم
وظیفه شه به خانواده اش برسه
چون پدر نداره
ولی انگار همه کار خانواده شه
داداشش خواهرش ازدواج کردن
ولی مریض شن شوهر من
مشکل شوهر من
بچه کوچیکه خانواده ست
اما انگار بزرگشونه
گاهی قرار بوده با هم باشیم
ولی خانواده یا دوستاش زنگ زدن
کنسل کرده
سخته زندگی باهاشون؟
یعنی زیر یه سقفم بری همش درگیر خانواده و دوستاشونن؟
اونم انگار خوشش میاد بزرگی کنه برا همه😓
من نمیگم بده
ولی انگار آدم اولویتش نیست
بهم برمیخوره
واااای
چرا میگی وظیفشه
اصلانم وظیفش نیست
تو وظیفه اشی
انشاالله که برای شما اینطوری نیست
اما من اگر میدونستم قراره اینقدر سرویس مالی و کاری بدم
بعد در مقابل هیچکس بابت هیچ چیز من وظیفه نداشته باشه
با وجود همه خوبیهای همسرم امکان نداشت باهاش ازدواج کنم
خیلی اذیت شدم خیلی زیاد
بستگی داره از چه جهت بهش نگاه کنی
اگر از این لحاظ نگاه کنی که این کمک ها در راه رضای خداست برای تو هم شیرین میشه
اما هی بخوای حساس بشی بهش گیر بدی فایده نداره
دقییییقا مثل همسر من
خیلی سخته اگه حد و حدودشو ندونه مخصوصا که اگه خونوادش پرتوقعم باشن
من با همچین آدمی در حال زندگیم
خیلی سخته
فرض کن شما رو ول میکنه میرع خواهرشو ببره دکتر
احتمالا. درست هک نمیشه چون عادت کرده ب اینکار
آدم حرصش میکیره
زندگی با اینجور خانواده ها جهنمه
من که تاب و توانشو ندارم اصلا معلوم نیست زن اینجا اولویت چندمه
ما حتی اگه جاییم دعوت باشیم باید خانوادش کار نداشته باشن تا بریم در غیر این صورت کار و مهمونی و هر چیز خودمون کنسله
