من دانشگاه شهردیگه بودم دوساعت ازشهرخودم فاصله داشت صبحاکه میشدبه قطارهمه درحال ارایش اونم ساعت 7ونیم صبح 😆حالامایکم تنبل تربودیم همیشه نیم ساعت اول رومیپیچوندیم نمیرفتیم سرکلاس چون نمره کامل میدادن میگفتیم چرابریم 2ساعت وقت بزاریم بعدتواون چهارسال من حتی یه بارم بدون ارایش نبودم 😆زشت نبودم ولی کلاهمیشه دوست داشتم مرتب وشیک برم دانشگاه این خاطره مال سال 92به بعده خیلی سال پیش بعدهمسرم اصلامنوتواون چندسال بدون ارایش ندیده بودبعدکه عقدکردیم اول صیغه شدیم فرداش جشنمون بودرفته بودم حموم براروزجشن اونجابرااولین باربدون ارایش منودیدگفت وای چقدفرق کردی😆😆حالااونجایه من ریش وپشم داشتم زمان ماابروبرداشتن حکم سنگسارخانواده هابودحتی یه تارموبرنمیداشتیم فقط قاچاقی یه سبیل میزدیم تودانشگاه مسخره نشیم خلاصه مخ شوهرمونواونجوری زدیم😆😆البته الان همیشه تعریف میکنه ولی اون روزشوک بزرگی به روح وجوارحش خورد🤣