دیشب گفتن حالش بده یه دفعه امروزصبح زنگ زدن که مرده
یه هفته توبیمارستان بوده به بابام نگفتن ارثی برادرا بیماری قلبی دارن بابامم مریضه قلبش روعمل قلب باز کرده
عموم یه هفته برای ریه هاش عفونت کرده بودتوبیمارستان بود بعدبهمون نگفته بودن تااینکه دیشب گفتن بیمارستانه به زن عموم میگیم چرانگفتی میگه چون باباتونم مشکل قلبی داره چرامیگفتم اخرش عموم توبیمارستان سکته قلبی کرد مرد امروزخبردادن
حالم بده
خونمون همه گریه
فرداگفتن تشیع جنازشه
من امروزدانشگاه ارائه وکنفرانس داشتم نممیدونم برم یانرم دانشگاه دوستم گفت صحبت میکنم ارائه یه روزدیگه میدیم نیا ازیه طرف میگم فرداوپس فردام نمیتونم برم دانشگاه برم امروزازیه طرف دیگم حس وحال اینکه برم وخوش وخرم انگارکه هیچی نشده ارائه بدم وبعدم بادوستام بگم بخندم ندارم