منه خرو بگو همیشه از کسی خوشم میومد اونا از من خوششون نمیومد من سلطان کراش بودم اما مغرور بودم به روی خودم نمیاوردم
خوشگل و خوش هیکل بودم کلی خاستگار داشتم
چندبار هم کسایی عاشقم شدن که اصلا هیچ جوره به هم نمیخوردیم
منم دوستشون نداشتم
تا اینکه یه مدت کلا بیخیال شدم
نگو بالاخره شوهرممنو دیده بود و عاشقم شده بود