بچه ها یکی از دوستای کلاس خیاطیم
(که همسرش با همسرم همکاره و تقریبا همسایه هستیم و هر دومون شهر غریب هستیم)
روز درمیون بهم اصرارررر می‌کنه که از غروب برم خونشون و شبها پیشش بخوابم ، چون تنهاست و شوهرش شیفته
ولی واقعا دیگه کلافه شدم 😵💫
هی بهونه میارم، میگم خوابم بهم می‌ریزه و شوهرم خونه تنهاست و....
ولی انقدر التماس می‌کنه که بیا بیا دیوونه میشم
چکار کنم که دیگه نرم و بیخیال ما شه😩
نرو و بگو نمیتونم بیام تمام اصلا گوش نکن
وا شوهرت خونه اس میری خونه اون؟
بگو شوهرم نمیذاره خوشش نمیاد تمام
حتی وقتایی چه شوهرت هست؟؟؟
قشنگ بگو همسرم ناراحت میشه شب خونه نباشم
چرا نه گفتن بلد نیستیم آخه!!!!
بگو شوهرم راضی نیست بمونم خونتون
شوهرتو تنها می ذاری میری پیش این
شوهرم دوست نداره وسلام
بگو شوهرم نمیزاره ولی روزا برو پیشش باهم باشین تنها نباشید خیلیا آرزوشونه تو شهر غریبن یه رفیق داشته باشن
خیلی قاااطع بگو همسرم خونه تنهاس عزیزم شرمنده نمیتونم بیام و بهونه بیار صدام میزنه و یا کاردارم خدافظ
