نه، من هم دعا برای مردن مادرش رو گفتم
ظاهرا شما هنوز کامل متوجه ی قضیه نشدید
میگم ( دور از جون همه) یه بیمار ممکنه به نقطه ای از بیماری و درد برسه که اطرافیانش راضی به مرگش بشن!
مادر ایشون داره ذره ذره آب میشه از درد، هر لحظه زجر کشیدنشون رو میبینه
شما کامنت هاشون رو کامل نخوندید وگرنه مشخصه ایشون مثل آدمی هستن که نه راه پس دارن نه راه پیش
نه میتونه برای سلامتی مادرش کاری کنه و هم زجر کشیدن هر لحظش رو میبینه
اصلا بحث احترام و تاج سر و سنگدلی و این حرفا نیست
اون به جایی رسیده که آرامش مادرش رو در دور از جون مرگش میبینه