سخت گذشت این چند روز برام هر دو رفتن خوابگاه فردا سرکلاس ولی حس بزرگ شدن بچه هام خیلی جالبه اون موقع موجود کوچولو بودن سنوگرافی میرفتم الان بزرگ شدن اون موقع های که تازه میتونستن تای تای کنن حتی اولین کلمه ی که گفتن یادم هست گریه میکردن گریه میکردم از فشار روانی درس بچه ها همش میگفتم تو کشور غریب خودم چی میشم بچه هام چی میشن دختر کوچولو ۱۷ ساله بودم خیلی خوشحالم برام سخته جدا شدن میدونم حالا مسیر خودشون آغاز کردن و ما دوباره قرار نیست زندگی کنیم یجا یک مکان بدون هیچ هدفی امشب سخت میگذره ولی از ته دلم پشیمون نیستم بهترین اشتباهات من بودن ♥️
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.