همسرمه عقدیم
رفته بودیم باغ
بعد از رابطه حدودا ۵_۱۰ دقیقه بغلم کرد(بدون دخول)
ولی خب بعد یهو گفت پاشو حاضر شو بریم
هنوز افتاب غروب نکرده بود
حقیقتا منم حس بد گرفتم حس کردم فقط رابطه براش مهمه.
دید ناراحت شدم گفت نمیریم هرموقع تو گفتی اون موقع میریم
منم آروم بهش گفتم کجا میخوای بری عجله داری؟ پیش من حوصلت سر میره؟
اونم جوابش فقط این بود: فکر کردم شاید حوصلت سر بره بخوای بری
گریم گرفته بود اشک ریختم حس میکنم خیلی ناراحت شد اشکمو دید. گفت چرا گریه میکنی؟ با کلی اکراه گفتم وقتی بعد رابطه یهو میگی پاشو بریم حس بدی بهم دست میده. گفت ب.کن در رو؟ گفتم آره. گفت بهت گفتم که. حس کردم ممکنه تو هم حوصلت سر رفته باشه برای همین گفتم
بعد دیدم سردش شده گفتم پاشو بریم
نظرتوت چیه؟ یعنی خیلی چسبیدم بهش؟