واحد بغلی من زنه اونطوری میگرده . البته ما به همدیگه دید نداریم. ایشون خودش سر راه پله همونطور میاد و پسرهاشو راهی میکنه
با سوتین و ش و رت حالا میدونه هر سه واحد چشمی دارن ممکنه دیده بشه
هر وقت هم میاد تو راه پله عمدی کفشها رو نگاه میکنه مطمئن بشه مردهای همسایه خونه باشن حتما
پسرهاش ۱۶ و ۱۳ سال دارن. شوهرش اکثرا مست هست ولی لخت ندیدمش همیشه لباس داره
ما چیزی نگفتیم بلاخره یه عده هم به عشق شوهرای مردم زنده هستن دیگه چیکار میشه کرد