دلممیسوزه واقعا آدمی کپر شورهیجان باشه دلش بخواد هی شوخی کنه حرف بزنه اصن بلند بخنده یا هرکاری ولی ادمی توزندگیش باشه که همش غر بزنه نکن بکن بشین نشین ای بابا حوصله ندارم این چکاریه این وقت شب کجابریم چیکار کنیم مثلا بهش بگمبریم شام بیرونیدفعه نباید تصمیم بگیریم از قبل باید برنامه بریزه برا یه شام میدونم بهونشه فقط کلا ازدواج باادمی که الویت نباشی خیلیییی خیلییی زیاد سخته
هیچوقت هیچوقت هیچوقت توزندگیالویت نبودم واقعا اذیت کننده واقعا سخته قلبم درد میکنه از بی محبتی از در میاد داخل میگمخب یکمسرحال باش میگه تونمیدونی کبیرون چقدر خسته میشم حرف بزنم میگه اوف چقدر حرف میزنیا یدفعه اصن بجوری ادمضایع میکنه مثی اب سرد میریزمروم دهنم بسته میشه دیشی داشتم پیامام میخوندمدیدم چقدر رفتارای منبده ازخودممتنفر شدم همش عزیزم عشقم دوست دارم اونمجواب متقابل داده ها ولی همش من شروعکنندههمه پیاما من کل الویت زندگیم اون ولی اون وقتی فکر میکنم میبینم مثلا بخواد بین چندنفرباشیمنیاز ب کمک حتی به همسایه و غریبه کمک میکنه شاید اخرین نفر بیاد برا چیزیکمنمیخاستم
منانقدر خرممممم من انقدرررررخرمممممم بخدا با ی عزیزم خرمیشممهر طلبم من برونگرام اوندرونگرا اخ هی بیشتر یادممیادبیشتر حرص میزنم دوروز رفته ی سفر کاری انقد دلخوربودماصلا زنگ نزدم بهش عجیب بعداین همه سال زندگی خودش زنگزد دلممیخاد سرد باشم محبت نکنم حذف نزنم ساکت باشم نخندم چرا نیمتونم💔💔💔