منو همسرم دوس بودیم و همسایه طبقه پایین و خانواده هامون باهم دوست بودن
مامانشم همینجوریه کلا خیلی تمیزن مامانش همیشه به مامانم میگفت این پسر بزرگم خیلی حساسه هرشب باید لباساشو بشوره و حموم بره
یعنی میخوام بگم کلا قبل ازدواجم اینجوری بوده
و مطمئنم بعد عروسیم اینجوریه چون تا حموم نره پاشو از خونه بیرون نمیزاره🤣🤦♀️
احتمالا شوهرت واقعا خسته و بی حاله یا ویتامینای بدنش کمه که اینجوری کسل شده
خب عزیز دلم میفهمتت چی میگی من اوایلی که رابطه داشتم باهاش واقعا روم نمیشد بهش بگم من به اون حس نرسیدم و اذیتت کننده بود برام
دیگه بعد یکساااال مجبور شدم بهش بگم فکر کن یکساله تمام تحملللل کردم
گفتم من اینجوریم واقعا هم موقع بیانش از خجالتش داشتم آب میشدم
برگشت گفت واقعا من حس میکردم که تو به اون حسه رسیدی چرا تاالان چیزی نگفتی و اینا
اوکی شد
بشین یه شب خیلی شیک و منطقی بیان کن مشکلتو بدون غر زدن و سرزنش کردنش
دیوار به دیوار نبودیم طبقه پایینمون بودن😑🤣
و همچنین تقریبا همشهری بودیم
قبل اینکه من باهاش اوکی شم خانواده هامون رفت و آمد داشتن و همیشه بابام ازش تو خونه تعریف میکرد میگفت واقعا پسر فلانیو دوسش دارم خیلی سر ب زیر و کاریه بنده خدا اینقدر سر به زیر بود مخ دخترشو زد🤣😑🤦♀️
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
21 ثانیه پیش
21 ثانیه پیش
22 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
