چن روزه حالم یکم بده،حال روحیم بهم ریخته از استرس کنکوره...
بابام امروز میگه چتهههه من چی برات کم گذاشتمممم مامانتم که بالاسرتهههه(یه مدت مامانم ولمون کرده بود رفته بود،بابام به زور برش گردوند ولی خب هنوزم مامانم مثل قبل نیست...)،،،،داره منت اینو میزاره که مامانم ولم نکرده بره؟
چرا یجوری وانمود میکنه که انگار مثماهی باید تخم میذاشتن ولش میکردن میرفتن؟چرا فکر میکنن به من لطف کردن که بالاسرمن؟یجوری وانمود میکنن که انگار به خاست خودم به دنیا اومدم...
من خودم خیلی ادم قدر شناسیم بخدا،،،ولی حس میکنم دیگه داره شورشو در میارع