پسره لکنت داشت رفیقامم مسخرش. میکردن منم زیاد ازش خوشم نمیومد از این قلدوراا بود هرکی تو مححله ب من چپ نگاه میکد دعوا ب پا میشد یه مدت ماسک میزدم شناسا یی نشم شمارم پیدام میکرد و سر کوچمون بپا میزاشت و خلاصه یه بار در خونه رو زدن رفتم جلو در دیدم این یارو استرس گرفتمم یه کارت دعوت عروسی داد کارت عروسی خاهرش بود😅حالا من این اوردم خونه بیچاره بابام دوساعت با عینک بالا سر این کارت واساده تا یادش بیاد کی دعوتی بهش داده .. اخرای سال بود من برگه امتحانیمو همیشه زود پر مبکردم میزدم بیرون از مدرسه دیدم کوچه مدرسه خلوته داشتم همین طوری قدم میزدم و سولارو مرور میکردم دیدم یهو یکی با زور کوله من و چسبید و کشید تو پس کوچه اقا یهو دیدم این یارو با صورت برزخی چرا بی محلی میکنی فکر کردی چ گوهی ای و ... یکی زد تو دهن من😢😢😢حالا منم کاپشن سفید پوشیدم خون از دهنم میومد دستمو بزور از دستای این کشیدم دوییدم سمت خونه چقد رورای بدی بود سر این کثافت 1 سال حتی خونه نشستم بابام باهاش درگیر شد خاهرم با مادرش بحث کرد و...بعد 6 سال یارو تو محلع چند ساعت پیش دیدم استرس گرفتم