بچه دوم صفحه 2 | تبادل نظر نی نی سایت

mmmary66

مدیر

عضویت: 1404/05/27

تعداد پست: 1238

کیا از تک فرزندی بچه شون نگرانن و دوست دارن بچه دیگه بیارن می خوان تو آینده تنها نباشه

1404/07/24

07:59

0 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

mmmary66

مدیر استارتر

عضویت: 1404/05/27

تعداد پست: 1238

نباید فک کنی تنها میشه یا نه باید فک کنی انقدر بضاعت و توانایی مالیشو داری ک به هردو به خوبی به عنوا ...

بعد ماها سن بالا اوردیم بچه ها خیلی زود تر از نسل قبل یتیم می شن

1404/07/24

08:10

0 نفر لایک کرده اند ...

دیبااسابق

عضویت: 1401/05/24

تعداد پست: 15622

من ۷ سال .الانم باردارم فقط چون سنم بالاست نزدیک ۳۷ به شدت پشیمونم

من دومیو ۳۹ اوردم با اینکه شاغل بودم دیسک کمر داشتم و ناخواسته بود و این چند سال سختی کشیدم الان ک میببنم باهم بازی میکنن تنها نیستن راضیم

1404/07/24

08:10

1 نفر لایک کرده اند ...

مامان دوقلوها

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

نوهانی

عضویت: 1403/12/07

تعداد پست: 201

مبارک باشه

خیلی خوبه ک ب فکر فرزندتی

1404/07/24

08:11

0 نفر لایک کرده اند ...

mohi333

عضویت: 1403/11/08

تعداد پست: 96

اخه همه چیز چاره دار جز تنهایی

خیر عزیزم...بی امکاناتی و توانایی مالیه پایین چاره ی خاصی اونم با این شرایط فاجعه ی مملکت نداره..هرکی وضعش خوبه ک هیچی هرکیم نیست تا میاد قدمی برداره عقب تر میوفته و به جایی نمیرسه...لطفا هرچی در حد توانت هست بریز پای اون بچه ک با حداکثر امکاناتی ک میتونی بارش بیاری❤️البته مختاری این نظر من بود

1404/07/24

08:11

1 نفر لایک کرده اند ...

کاررلا

عضویت: 1400/03/23

تعداد پست: 10952

من دومیو ۳۹ اوردم با اینکه شاغل بودم دیسک کمر داشتم و ناخواسته بود و این چند سال سختی کشیدم الان ک م ...

خدا حفظشون کنه براتون

اختلاف سنی بچها چندساله؟جنسیت شون چیه؟

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

1404/07/24

08:11

1 نفر لایک کرده اند ...