امشب دور‌هم جمع بودیم خونه مادرشوهرم اینا سفره انداختن من تا رفتم سرویس برگشتم دخترخاله ی شوهرم اومده بود نشسته بود کنار شوهرم رو سفره حرف نمیزدنا ولی تو هم تو هم نشسته بودن تعداد زیاد بود منم دیگه از دست این خدازده حرصم گرفته بود با صدای بلند بهش گفتم عزیزم خجالت نمیکشی رفتی نشستی کنار محمد بهت یاد ندادن زن و شوهر باید کنار هم بشینن ن نامحرم؟ قبلشم باز حرصم داده بود دیگ نتونستم چیزی نگم عجوزه خانوم یرقان بگیردتون میرید میشینید کنار مردای متاهل زناشونو حرص بدید با شماهاییم ک اینطور خصلتایی دارید هستم
وای
باورم نمیشه انقدر خز رفتار کردی
حسودن
افرین خوب کردی😂
بدبخت شوهرت. چقدر خجالت زده شد.
خدا ازش نگذره.ولی چجوری تونستی بگی توی جمع؟
خوب کاری کردی 👏👏زنیکه حسود میخواد زندگی بهم بزنه
چ پرو
ولی من آینده اگر همچین اتفاقی بیوفته با پشت پا میزنم تو دهن شوهرمو و دختر خالش
شاید جا نبود مجبور شده بشینه
ولی وقتی میدونه شما هستی نباید مینشست🤔
خوب گفتی دلتو خالی کردی من بودم تا یکسال حرص می‌خوردم هیچی نگفتم میدون میدادم
آفرین گربه رو باید دم حجله کشت شیر زن
اصلا باورم نشد برخوردت
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
