2777
2789
عنوان

بنظرتون من حساسم

107 بازدید | 10 پست

به مادرم گفتم باهام میای فردا دندونپزشکی اول هیچی نگفت بعد که دوباره پرسیدم گفت باید بیام دیگ یا میام دیگ یادم نیس دقیقا ولی با لحن عصبانی نگفت ولی با یه لحن بی حوصلگی و اینکه به زور  گفتم یعنی چی میگی باید بیام دیگ گفت تنها نمیری دیگ باید بیام  ، منم گفتم نمی‌خواد خودم تنها میرم این گذشت تا من حال روحیمم خوب نیس اومدم گریه کردم و گفت چیزی نگفتم که دستمو میخواست بگیره که بلندم کنه و.‌ خلاصه بلند شدم صورتمو شستم و عصبی بودم به برادرم زیر لب یه چیز گفتم مامانم گفت چی میگی واسه خودت رد میشی و ما هیچی نباید بگیم گفتم با تو نبودم گفت اره دو ساعته دو قر و قیافه و گریه ای بخاطر یه حرف هی می‌گفت منم اومدم گفتم چی میگی واسه خودت گفتم با تو نبودم دیگه ول کن این همه هم اومدی گفتی گریه نکن آخر شد قر و قیافه خیلی تو دلم خشم دارم ازش خیلی مثل همین قضیه دکتر رفتن همیشه فک میکنم وقتی حامی خواستم نداشتم حس اضافه بودن دارم 

خب معلومه نمی خواد بیاد و به اکراه داره میاد 

دیشب همه شب در برم آن سلسله مو بود             من بودم و او بود           می بود و سه تاربود و صبا بود و سبو بود  من بودم و او بود   دامان چمن پر گل و در دامن گلزار        من بودم و دلدار   مه دلکش و گل نغز و هوا غالیه بو بود    من بودم و او بود

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اره بابا تنهایی برو من که خودم تنهایی کارهامو می کنم و منت هیچ کسی رو هم نمی کشم.هم اعصابم ارومه هم ...

استرس میگیرم واسه همین وگرنه به قول تو آدم فقط خودشو داره 

یبار برو ترست می ریزهمن زایمانمم تنهایی رفتمبعدش شوهرم و مادرم اومدن

اووو دمت گرم 

تنهایی هم رفتم ولی بعضی وقتا آدم دوست داره یکی از خانوادش با دل و جون همراهش باشه می‌دونی چی میگم 

اووو دمت گرم تنهایی هم رفتم ولی بعضی وقتا آدم دوست داره یکی از خانوادش با دل و جون همراهش باشه می‌دو ...



اره عزیزم می فهمم خوبم می فهمم ولی گاهی وقتی خانواده ای پایه ای نداری باید رو پای خودت وایستی

 الان بچم ۵ سالشه غیر از باباش پیش هیچ کس یه ساعتم نزاشتم

نه اینکه قلبا دلم نخواد دروغ چرا 

ولی مطمئن بودم کسی با دل و جون اینکار رو نمی کنه حتی مامان خودم و منم توقعی نداشتم.


اووو دمت گرم تنهایی هم رفتم ولی بعضی وقتا آدم دوست داره یکی از خانوادش با دل و جون همراهش باشه می‌دو ...

وقتی نیس چیکار میشه کرد و  اگه جون و دلی هم نباشه که دیگه هیچ 

دیشب همه شب در برم آن سلسله مو بود             من بودم و او بود           می بود و سه تاربود و صبا بود و سبو بود  من بودم و او بود   دامان چمن پر گل و در دامن گلزار        من بودم و دلدار   مه دلکش و گل نغز و هوا غالیه بو بود    من بودم و او بود

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز