همین الان از دست شوهرم گریه کردم 😭

شیش ساله تقریبا ازدواج کردیم،این کلا از اول زندگی مشترک همین بود ساید دو ماهی یبار یک روز اتفاقی بهم محبت کرده ولی بازم گوش شنوا برام نبود واقعا آدم با همچین شوهرایی میپوسه 

این از اول عروسیمون همین بود از نظر رابطه جنسی یه مدت این اواخر خوب شد دوباره خراب شده اوایل ازدواجمونم ک فهمیدم با دخترا ارتباط داشته ولی الان میدونم ارتباطی نداره چون تا چیزی بشه سریع میفهمم و خودشم تو این زمینه جرعتش کم شده چون قشقرق ب پا میکنم چیزی ببینم ازش

اره دقیقا ولی من همش ذهنمو میبرم تو دوران مجردیم و چیزایی ک دوست داشتمو اجرا میکنم برای خودم نه برای شوهرم چون شوهر اصلا نمیبینه!ببین مثلا اصلاااا نمیگه موهات فلان رنگ بزن یا فلان لباس چقد بهت میاد یا این رژ لب قشنگه یا موهامو رنگ کنم اصلاااا نمیگه خوبه تازه مسخره میکنه میگه مگ عروسیه قرتی بازیا چیه!یا هرچیزی بخرم نمیگه چقد شیکه بهت میاد یا اصلا نمیخاد من اراسته باشم ختی رانندگی کردن منو تخریب میکنه یا رانندگی نمیبره منو ک دستم راه بیفته، گواهینامه گرفتم پارسال ولی خب دستم راه نیفتاده چون ماشین ندارم باهاش ور برم