2777
2789

منم زنگ نمیزنم سه ماه یه بار الان خونه نیست ۶ماه دوبار زنگ زدم خونه باشه دوهفته یه شام میادخونمون ولی ما سالی یه بارمیریم قبلا پدرشوهرم زنده بود هرهفته میرفتیم 

خدا جونم خیلی دل تنگ روزهایم ک اصلا قدرشونو ندونستم بیرون رفتنهای بی دغ دغه دورهمی های دوستانه اخ چه روز های داشتم هرروزم تنوع بود ولی متاهلی ک فک میکردم خیلی خوب میشه دقیقآ بر عکس شد ن تفریحی ن بیرون رفتنی خستم دل تنگ مجردیم😭😭😭

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

میدونید چون زنگ نزدنش رو از چشم من میبیننیبار دیدم باباش پیام داده بود که میدونم خانومت نمیذاره زنگ ...

همه همین طور فکر می کنن

بلاخره باید گناه مارو یکی بشوره

چند ذوز قبل بکی از اقوام خیلی نزدیکش دعوت کرد خود شوهرم نخواست بره بعد من حرف زدم باذفامیلش منم گفتم احتمالا جایی دعوتیم ولی تازه بودیم حونه اتون

خواهرم گفت حتما میرید اونجا به شوهرت گیر میدی اونم میگه نریم درصورتیکه اصلا اینطور نییت خودش حوصله نداره

میدونید چون زنگ نزدنش رو از چشم من میبیننیبار دیدم باباش پیام داده بود که میدونم خانومت نمیذاره زنگ ...

تو دخالت نکن مهم شوهرته که میدونه تو بهش نمیگی اتفاقا توهیچی نگو دخالت نکن بزار خانوادش با همین پیامها خودشونو نشون بدن 

بدترین کار دخالت بین روابط شوهر و خانوادشه 

منم زن عمومه☺️

زن عمو با خاله فرق داره دیگه این منو مثه بچش میدونه و از طرفی نه جاری دارم نه خواهر شوهر بیشتر نازمو میکشه

خالق یازان خطی خلایق پوزا بیلمز الله بیرینی قوزیا عالم ییخا بیلمز
زن عمو با خاله فرق داره دیگه این منو مثه بچش میدونه و از طرفی نه جاری دارم نه خواهر شوهر بیشتر نازمو ...

ایشالا خوشبخت باشی.

ولی من نمی تونم کنار خالمم زندگی کنم ☺️

نهایت ۳روز تا یک هفته

ایشالا خوشبخت باشی.ولی من نمی تونم کنار خالمم زندگی کنم ☺️نهایت ۳روز تا یک هفته

مرسی فعلا در شرف جداییم و کار هر روز مادر شوهرمم گریس

خالق یازان خطی خلایق پوزا بیلمز الله بیرینی قوزیا عالم ییخا بیلمز

مادر شوهرم دائم میگه ادم باید خیزش برسه به بقیه

ادم همش نباید بگه همچی مال من بلخره این دنیا موقتی هست و چرت  وپرت دیگه

یا میگه می خواستیم خونه لخریم رفتیم از بابام پول گرفتیم 

منم ترجیح میدم کمتر باهاش حرف بزنم دیگه داره بهم برنی خوره 

خودشم اصلا دلش نمی خواد اطلاعات بده مخصوصا راجع به اون عروسشون

خوب من خاموشی تنهایی برم سر بزنم پسرشون جای منم بره 

حالا مه من غریبه ام


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792