تو یه محل کاریم حالا داریم آشنا میشیم
ارایشگره
دوستاش رو خیلی دیدم و خمارن تو حال خودشون نیستن و مواد مصرف میکنن
دیشب ازش پرسیدم جز سیگار اهل چیزی هستی کفت قبلا اره ولی حالا نه
امشب گفت درحد ده دقیقه بیا ببینمت بیرون از پاساژ تو تایم کاریم قبول کردم و رفتم یکم قدم زدیم اولین قرارمون بود و بغلم کرد بعد نشستیم دستمو گرفته بود هی نوازش میکرد دستش هم خیلی عرق میکرد بعد انگار استرس داشت بعد من گفتم دیگه میرم کار دارم هرکدوم از یه طرف رفتیم که کسی مارو باهم نبینه
خودش گفت ماشین ۲۰۶ داره دیشب گفت خرج زیاد داره میخوام بفروشمش عوضش کنم و این حرفا بعد گفت برات فرقی داره اگه با ماشین پراید بیام دنبالت با ماشین خارجی خوب گفتم نه چه فرقی داره
به دوستاش تو پاساژ راجب من گفته و امشب میگفت دوستم که عصر پیشم بود گفت تو یکی از پلن هاش تپ بودی گفتم نه نبودم میگفت نه اون میشناستت دروغ نگو دوباره بعد میگفت دوست دختر رفیقم تورو میشناسه گفتم کی میگفت فلانی گفتم نمیشناسم میگفت ولی اون تورو میشناسه هی میگفتم نه
شما باشید باهاش اوکی میشید؟