بعد مربیش آقاست و حدودا 40 ساله، مرد خوبیه چون بقیه هم باهاش کلاس داشتن
ولی من خودم نه خانم رو ترجیح دادم
دیگه این آقا دوستم رو رسوند اول در خونه اشون بعد گفت من فلانی ( اسمم رو گفت چون هی دوستم صدا میزد منو ) میرسونم
وای من همونجا شوک شدم، از ی طرف هم نمیتونستم برم خونه دوستم پیاده بشم چون یکم تعارف داشتم با خانواده اش و اگه زنگ میزدم خانواده بیان دنبالم نمی شد هم دور بود هم کسی نمیتونست بیاد این وقت
خلاصه که آقا من رو اومد رسوند، نمیدونم چرا الکیا ولی خیلیی استرس داشتم تو مسیر و یکم لرزش سعی می کردم ی لبخند ملیح بزنم و بیرون رو نگاه کنم و همون پشت نشستم
تو راه هم شروع کرد باهام صحبت کردن ک گوشیت چیه و ی بار دیگه باید بیای فیلم بگیریم و همیشه با اسنپ میای؟
که گفتم نه دوستم میرسونه منو در خونه
شروع کرد آهنگ خوندن، رسوندم نزدیک خونه گفتم اوکیه همین جا مرسی، نمیخواستم آدرس دقیق رو یادبگیره
بعد هی می گفت من چقدر بعضی وقت ها زود وا میدم و شل می کنم، مهربونم...
تو کلش منتظر بودم فقط برسم و پیاده بشم
تازه ی درش قفل کودک هم داشت من سریع جابجا شدم نشستم سمت دری که اوکی بود و باز می شد
خداروشکر سالمم و خوبم و خونه ام ولی استرس کشیدم
الان هم میخوام برم با دوستم صحبت کنم بگم چرا قبول کردی همچین کاری رو، خب مثل همیشه یکی میومد دنبالت، نمیومد همون آموزشگاه پیاده می شدیم خودم اسنپ میگرفتم حداقل مسیر مشخص بود و ایمن