بچه ها من سی سالمه و تمام بچگیم نوجوانیم و جوونیم تو سختی گذشت و داره میگذره انقدر ظرفیتم پره که شاید باور نکنید با کوچیک ترین صحبتی بغض میکنم و بهم میریزم گاهی به خودم میگم لعنتی چرا قوی نیستی گاهی هم میگم تو قوی هستی ولی ظرفیتت پر شده دیگه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
چرا جملات سطحیتان را با «ما مردها با ما زنها»شروع میکنید؟لطفا کژی،کمبود های عاطفی و ایراداتتان را به پای کل جمعیت زنان یا مردان ننویسید.مثلا بگویید من زیاد دروغ میگویم نگویید ما مردها نمیتوانیم راست خیلی چیزها را بگوییم.یا بگویید من بداخلاقم نگویید ما زنها تمام پاییز خلقمان تنگ است...
سختی از این بالاتر نبود فقط ی وعد غذا توروز باشه نه تا بچه تو ی خونه کوچیک بدونه هیچ امکاناتی هیج جای نداشتن برن تمام طول عید چشمشون به در خشک میشد کسی بیاد خونه اشون یا اینا برن جای ولی هیچ وقت نمی شد بدونه صبحانه وپول میرفتن مدرسع با
بالباسهای کهنه وای اگر بخوام بازم بگم طومار صد دفتر پس بی خیال