نظر اونا و فامیل به هیچ جات نگیر
اره شوهرم تصمیمش رو گرفته بود من چند باری آروم مخالفت کردم ولی تصمیمش جدی بود دی.ه گفتم بزار امید بدم
همه خیلی بد رفتار کردن باهاش سر ماشین خریدن
ولی من دیگه گفتم خیلی هم خوب کردی اونا از حسودی اونجوری گفتن
شوهر خودم کارمنده با درآمد کم ولی داداشم چند ساله کامیون خریده بیرون شهر هم نمیره خدا را شکر کلی وضع مالی اش خوبه
عزیزم به حرف هاشون گوش نکن
خداروشکر که طلا داشتی فروختی
من از طرف اونا از تو تشکر میکنم
بگو به چای این حرفا دعا کنین صحیح و سالم باشه
اتفاقا درآمد کامیون عالیه
چقدر احمقن که کارگری رو بهتر از کامیون داری میدونن
دستت درد نکنه که طلا فروختی تا اینکه بتونید زندگیتون رو جلو ببرید
به حرف فامیل اصلا توجه نکنید و رابطه رو باهاشون کم کنید
همه میدونن درآمد کامیون‌داران خوبه
هزار مبارکتون باشه فامیلاتون حسودن
صدقه بدید چهار قل بخونید و دور سرتون و دور ماشینتون اسپند دود کنید
آیه الکرسی رو همیشه شوهرت قبل از حرکت بخونه اصلا چاپ کن بزار تو ماشینش سوار که شد اول بخونه و بعد ماشینو روشن کنه در پناه خدا همیشه امنه
یکی از نزدیکانم ۳۰ ساله کامیون‌داره و هرگز یه تصادف کوچولو هم نکرده چون اینا رو رعایت میکنه :
به شوهرت بسپار همیشه سرعت کم بره و در مواقعی که احساس خواب آلودگی کرد یخ جا نگهداره و بخوابه و سعی کنه تو شب رانندگی نکنه
قبل از حرکت برای باربری حتما تو خونه خواب کافی بره و تو راه کسی رو سوار نکنه
همین الان هم راننده اس
راننده ماشین زباله بوده از ۲۲ سالگی داخل شهر بوده
خودشم دلش میخواست شغلش رو عوض کنه
مامان باباش مشکلی نداشتن چون ماشین زباله داخل شهری کار میکنه میخواستن پسرشون بیرون از شهر نره
منم گفتم باز عیب نداره با همین کار کن حداقل شب خونه ای و مثل ماشین سنگین نیست شب تو جاده باشی
ولی خب گفتن دیکه اینکار هم نیست
کمردرد هم داره نمیتونه بره کارگری
کل فامیل هم سرزنش میکنن ما رو
