صاحبکار شوهرم گفت احتمالا از ماه بعد کار نداریم
بعد شوهرم کامیون خرید که اگه کار نداشت بره راننده بشه
منم طلا دادم فروخت
اومدن بهم میگن چرا طلا دادی چرا موافقی باید میگفتی نه
نباید میزاشتی راننده بشه
باید میرفت کارگری
تو کل فامیل هم پشت سرم غیبت میکنن که زنش مجبورش کرده ماشین بخره پسر ما رو بفرسته بمونه تو بیابون
ماشین خطر ناکه و فلانه
زن اولین دشمنه و اینجوری
تو فامیل هم هیچکس نگفت مبارکتون باشه ماشین