پسرمو میبرم مهد بعد نشسته بودم دیدم یه خانم هفتاد ساله داره با یه بچه چهارساله میاد....بعد بچه مامان صداش میکرد....بچش که رفت تو کلاس یهو تو حرفاش گفت ما بچه دار نمیشدیم ....دو سال پیش این بچه رو به سرپرستی قبول کردیم....وااااای چشمام داشت از کاسه میزد بیرون.....تو دلم میگفتم وای عجب اشتباهی....اگر میخواستین بچه بیارین خوب زودترمیاوردین...اون بچه گناه داره.. پیرزن و پیرمرد که حال و حوصله بچه داری ندارن...البته به خانومه هیچی نگفتم ولی خیلی دلم به حال اون طفل سوخت
دیگه حالا شما که نمیدونی اون پیرزن پیرمرد شاید از هزار تا جوون برای اون بهتری پدر مادری کنن
مگه شرایط سنی نداره به سرپرستی گرفتن بچه؟
چجوری بهشون دادنش سرپرستیشو
چرابسوزه،صاحب کلی ثروته الان اون بچه
چیه مگه
مطمئنی ۷۰ سالش بوده
امیدوارم که برنامه ای واسه بعد فوتشون داشته باشه که اون بچه دوباره نخواد بره بهزیستی😐
حتما از راه قانونی بچه رو نگرفتن😕
طفلی میگفتی کاش حداقل یه بچه نوجوونو به سرپرستی میگرفتین
ببین من خودم روانشناسی خوندم یک پدیده هست به نام نوگرایی فکر کنم یادم نمیاد اگه اشتباه میگم صحیح کنید
این پدیده در سن های بالا خودش رو نشون میده
انگار که فرد یکبار دیگه داره متولد میشه
معنی زندگی رو می‌فهمه
حتی احساساتی مانند غم و شادی تغییر می‌کنه
برای همین بعضی وقتا یک مرد ۸۰ ساله روحیه ای که داره از جوان ۳۰ ساله بیشتر هست
اون بچه براش بهتره پدرمادر پیر داشته باشه ولی تنهایی تو بهزیستی !خدا خیرسون بده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
