اینکه تاپیک زدم برای اینه یکم تردید دارم
رفتم دانشگاهی که قبول شدم🙂دانشگاه نه سولههه
یه اتاق خیلی کوچیک پر دختر بدبخت که ریخته بودن رو سر هم تو یه اتاق کوچولو ۸ تا تخت و یه فرشا از اینایی که جلو توالت میندازن و تاریکککک محتوا اتاقا بود سه نفر هم جا نداشتن و رو پادری خوابیده بودن
همه ناراحت بودن فقط چون محبور بودن یا پول نداشتن اومده بودن اینجا وقتی میفهمیدن نظری میگفتن اینجا نیا فلان
بو گندددد سیگارو املت تو این یه ذره اتاق قاطی شده بود
چون اکثرا از رشته های هنرستان اومده بودن همش میگفتن دم فلان استاد گرم ۲ مونو پاس کرد 💔
یه استاد درس خونده داشتن که میگفت اینجا به درد ادامه تحصیل و فوق نمیخوره چون خودش فوق نداره برای بچه های هنرستانه که وارد بازار کار بشن تمرکزش رو مهارته نه درس
لعنت بهت مشاور عوضی که نگفتی به من این چه خراب شده ایه دانشگاه فنیییی😭
خستم از اونطرف مامانم میگه فکر اینکه ازاد اینا بری و دوباره بیای تو خونه منو نکن💔
به قرانننن خوابگاه دانشگاهش مثل زندان میموند زندان زنان
من برم اونجا افسرده میشم میمیرم