به خاطر ابنکه اکثر آدما اهل گله گذاری و ادا و اصول هستن ارتباطم محدوده
ولی کسی نیاز به کمک داشته باشه کمکش میکنم ...
ولی حوصله ندارم کسی سرم غر بزنه درد و دل کنه اشک بریزه درد و دل کنه گله کنه کنترلم کنه فوری از کوره در میرم
شاید اگر ۱۰ روز تو خونه باشم احساس تنهایی نمیکنم ولی ارتباط زیاد با آدما و سوال کردناشون حالمو بد میکنه دوست ندارم کسی ازم دائم سوال کنه
به نظرتون افسرده شدم یا چی دارم شبیه آدمای با اختلال اسکیزوئید میشم ؟
همیشه هم تنها خرید میرفتم خوابگاه زمان دانشگاه بقیه خیلی خسته کنندن
مثلا من ذوق عروسی جشن کنسرت ندارم ...از تفریحای دسته جمعی خوشم نمیاد
ولی از برف و بارون ذوق میکنم از ارتباط با حسوونا ذوق میکنم از کتاب خوندن ذوق میکنم فیلم دیدن
ولی اصلا حوصله شنبدن حرف بقیه رو ندارم حرفاشون تکراری و حوصله سر بره جذابیتی نداره