از سرکار تازه برگشتم دیدم آشغالا مونده صبح نبردم
پیاده رفتم تا سرکوچه بندازم تو سطل
کوچه ما هم یه کوچه خلوت و بزرگ هست
وسط کوچه طرف تو کوییک نشسته بود نمیدونم اسنپ بود چی بود گوشی ب دست و منتظر
شیشه هاشم پایین بود شروع کرد چرت و پرت گفتم
دیدم جواب ندم برگشتنی باز ادامه داره
چند قدم دور شده بودم اما برگشتم گفتم بجا زر زدن بیا اشغال بخور ریختم تو ماشینش اومدم
هیچیییی نگفت😒داشت تمیز میکرد میریخت بیرون
واقعا نمیدونم دوره این حرفا و تیکه انداختنا تموم نشده
امیدوارم درسشو گرفته باشه