دیشب رفتیم خرید و بعدش میوه فروشی
گیر داده بود که سبزی خوردن هم بخریم گفتم باشه
سبزی رو خریدیم گفت بیا بادمجون هم بخریم نخوردیم
گفتم خب باشه
گفت وسیله ترشی کلم هم بگیریم
هی اونجا بهش گفتم ولش کن همه رو با هم نخریم
بزار میایم دفعه بعدی اونا رو میخریم
اومدیم خونه کلی با من کل کل کرد که تو گشادی و برو از مامانت زندگی کردن یاد بگیر و..
حالا خدا شاهده من هیچی تو زندگی براش کم نمیزارم
حتی چند روز قبل این حرفش هم مهمون دعوت کردم فامیلاش ۱۸ نفر بودند
نه خوراک نه نظافت نه رابطه هیچیییی
میگم مگه چی ازت کم گذاشتم
گفت خفشو گوه نخور حرومزاده و رفت تو اتاق
خیلی ازش ناراحت شدم بخاطر بی لیاقتی و فحش بدش
الآنم باهاش قهرم حالم از رفتارش بهم خورد