2777
2789
عنوان

از این افکار خسته شدم 😢😭

65 بازدید | 7 پست

مثلا کسی که اینستا فالوم کرده درخواستش رو قبول میکنم بعدش تو فکر این میرم موقعی که فالوش کردم کجای مبل نشسته بودم اون لحظه که درخواستش رو قبول کردم دراز کشیده بودم یا بیدار بودم یا مامانم راه میرفته یا نه 

یا خیلی افکار این قبیل ؟

چیکار کنم ؟

واا😶🤣

    یه دختر شاد و پر انرژی ام که متوجه شدم خوشحالی من وابسته به دیگران نیس🦋، عزیزم تو بمیری هم هیچ کی براش مهم نی بعد تو برات مهمه که در موردت چی فکر میکنن؟😐 بابا تو خیلی عالی هستی ، بهترین لباس هارو بپوش برا خودت👗 ، بهترین جاها رو برو🎡، تلاش کن برا اهدافت ، اینو یادت نره که موفقیت واقعی یعنی اینکه تو تا لحظه ی آخر بجنگی ، لزوما رسیدن به معنای موفقیت نیس،  مهم اینه از تلاشت راضی باشی و شرمنده ی دلت نشی😉🍒اگه شکست عاطفی خوردی تو زندگیت ، بگو گور باباش ، من اصلا هدفهای مهم تر دارم تو زندگیم :) باید برم دنبال شون ، باید عالی بشم ک خودم راضی باشم از خودم نه دیگران❣ بابا تو خیلیی خفنی خوشگلی اعتماد به نفس داشته باش به کسی رو نده که تورو خورد و تحقیر بکنه🤍🧸 خودتو دوس داشته باش💓 در مورد خودم بخوام بگم عاشق اینم پولامو جمع کنم برم کنسرت😂😍  من به هرچیزی که بخوام می رسم:)💜🙃 خدایا شکرتت 🕊خواستم بهت یادآوری کنم که یادته چقدر بهخدا گفتیم خدایا فقط همین یه بار و خدا نهفقط همون یه بار بلکه صدها بار بعدش هم هوامونو داشت.پس بیخودی غصه نخور🪽🤍••

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

عزیزم وسواسه بهش دامن نزن

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
چیکار کنم

اصلا بهشون پروبال نده

خودتو سرگرم کن

اگه اینکارا موثر نبود روانشناسی چیزی برو

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   zariqwp  |  11 ساعت پیش
توسط   bff_  |  1 روز پیش