چه حال و حوصله ای داری پس که رفت و اومد میکنی
منم از این خواهرا و برادرها داشتم
سر ارث خوردن من که شد ارثمو بالاکشیدن برادرهام
تلفن هاشون رو پاک کردم که زنگشون نزنم اونام که اصلا زنگم نمیزدن من دلم تنگشون میشد
خواهرامم با اینکه تو یه شهریم اصلا رفت و اومدی نداریم
در حد اینکه یه ۲ساعت در ماه ببینیم همو و تمام
هربارم میگن نیستی بهانه مادرشوهرم میارم و خانواده همسرمو
میگم فلانیا خونم بودن و خونه ام هستن
حتی زنگ نمیزنم
مغزم کشش رفتارهای سمی رو نداره
منم اندازه لباس میخرم مثلا سالی ۲دست لباس
ولی منو مسخره میکردن تو فقیری که اینجور تکراری میپوشی نداری کهنه هاشونو میدادن الانه سردم باهاشون چند بار دادن نپوشیدم فهمیدن گوه خوری منو نکنن