تعریف کنید لطفا
بله کارمایی در کار هست
خدابزرگه تاوانشو پس دادن
ندیدم خوشبختتر شده
ن
منتظرم ۳نفر ک خ اذیتم کردن تقاص پس بدن ولی کو
آره خودم ی سوسکو تا آخرین نفس با دمپایی زدم
تا ۳ روز دستم درد میکرد
منم بلایکین
مادرشوهرم بدترین بلاهارو سرم اورد ب دست خودش تو فامیل رسوا شد و دخترشم طرد شد کاملا واقعی ... نامادریمم کل زندگیمونو سوزوند الان آوارس شبانه روزی تو خونه سالمند کار میکنه هیچی ازش نمونده مدامم گریه میکنه میگه خدا از من نمیگذره
من نه كارما ديدم نه بزرگی خدا
اما دیدم که خودم چه بد باشم‌چه خوب کلا تو تاوان دادنم
یبار یه زن به مامانم طعنه زد وفخر فروشی ک من شوهر دارم مثل توبیوه نیستم بیوه بی صاحابه باصدای بلند توی کوچه .ده روز بعد شوهرشو کشتن .فقط همین یبار دیدم
پسر خالم زنش مجبور کرد بچشون سقط کنه تو ۳۰ سالگی سکته کرد
زنداداشم اینا سه تا خواهر شیر به شیر بودن میگفت خواهر سومی که دنیا اومده داییم اومده به مادرم گفته چیه سالی یه دختری میترقی دختر آبرو آدم میبره خودش یه پسر داشته گفته میترسم دختر بدنیا بیاد بچه نمیارم پسرش معتاد و دختر باز یه دختر برداشت فرار کرد و آبروش برد اما سه تا دختر خواهر خوب شدن که دوتاشون زن های دوتا از برادرای من هستن که همه چی تمام هستن این‌دوتا خواهر فرشته ان
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
