بچه های اینجا میدونن ما پدر مادرمون نوزادی جدا شدن بابام یه ادم معتاد بیکار
مامتنبزرگم نگهمون داشته که دو ماهه فوت شده
خواهر دوقلوممعلول (ذهنی نیست فقط نمیتونه رته بره همه کاراشو خودش میکنه حتی لباس شستن غذا پختن)
یه ماه پیش گذاشتمش اسایشگاه خصوصی با کلی منت ۱۸ تومنم ازم پول گرفتند فقط چون شرایطش مثل خونه بود میتونست راحت خودش کاراشو بکنه
خودمم که جا ندارم خونه این و اون میمونم
خونه مامانبزرگم امن نیست عموهای معتادم هستن قبلا تجربه تجاوز از سمت عموم داشتم
الان بعد یک ماه خواهرم اونجا حالش بد شده تشنج کرد تحویل دادن به خودم بعد کلی دارو دکتر که جون دادم تا بگذره اون مرکز قبولش نمیکنن میگه ببرین جای دیگه که تو شهرمون نداریم بهزیستی هست که دولتیه اونم اصلا خوب نیست مثل بیمارستانه حتی سرویس بهداشتی هم نمیبرن ایزی لایف میبندن رسما بدتر میشه خواهرم هرچی فعالیت نکنه
عمم میگه خودت ببر اونجا بذارش دلم نمیاد میگم خب خودت ببر حداقل من عذاب وجدانم کم بشه
باهام لج کردن تو خواهرشی تو باید ببری
بخدا منم همسن همونم نمیکشم نمیتونم چی میشه مگه من که نمیگم نبرین حداقل با دست خودم نبرم حداقل چشمم نبینه