همکلاسی من خیلی خوشگل بود بعد برای پول شهریه ش خودش کار میکرد میومد میگفت وای پام درد میکنه فلان . خیاطی میکرد پدالش اذیتش میکرد. تازه عجیب اینجا ک من ک ساده م، خواستگارام و تجربه خواستگاری اینام ازش بیشتر بود.
یکی دیگه از همکلاسیامم خیلی خوشگل بود بچه طلاق بود خونه مادر بزرگش زندکی میکرد باباش دوتا بیماری بد داشت بیمارستان بستری بود ، لقمه تو دست منو دیده بود میگفت من اگ خودم خودمو سیر نکنم گشنه میمونم و کسی لقمه برام درست نمیکنه و... اصن با ی حسرتی، اینارو دیدم دیگه نمیخوام زیادی خوشگل باشم😂